امروز خوش اخلاقم میخوام سلام کنم! خب بریم ببینیم چه خبراس. امروز یه کلاس داغون داشتم که خوشخبتانه کنسل شد، واقعا عجیبه که اون لحظه دلم میخواست با همون مقدار عظیم خوشی از دنیا برم! بعدش با خوابیدن برای این مناسبت جشن گرفتم و الانم که در خدمتم دیگه. 

نزدیکای تولدم داره میشه و من به هیچ وجه فکر نمی کردم که انقدر برای بقیه مهم باشم و دوستم داشته باشن. نه اینکه خیلی باشه ولی خب توقع نداشتم دیگه. من کلا توی زندگیم تولد درست و حسابی نداشتم اونم به خاطر وضعیت مزخرف خانوادگی بود شاید، که الان باعث شده علاوه بر اینکه از کل مفهوم خانواده و اینا خوشم نیاد، بلکه خاطره خوبی هم نداشته باشم. 

 به عنوان کادو یه کتاب و اینا میتونه خوب باشه چون انگار داری چندتا کادو میدی، یه همچین چیزایی. برای کیک من همیشه شکلاتی رو انتخاب میکنم. اصلا وقتی شکلاتی هست کاری به گزینه های دیگه ندارم. یکی از اصل های زندگی من اینه که شکلات رو انتخاب کن مگه اینکه انتخابی نداشته باشی. 

یه مسئله ای که بهش پی بردم اینه که ادما هرچیزی ک نمیتونن درک کنن یا نمیخوان درک کنن رو، طبق منطق های از پیش ساخته ای که برای خودشون دارن یا هرچیز دیگه ای، بیشتر تلاش میکنن اونو نادیدش بگیرن، مسخرش کنن یا فراموشش کنن. اینطوری خودشون راحت ترن. همیشه هرکسی به راحتی خودش فکر میکنه و همه خودخواهن، حتی اونایی که مهربونن هم مهربونی میکنن چون حال خودشون خوب میشه، پس تو اینکه همه خودخواهن شکی نیست. ولی این رفتار مردم میتونه خیلی ازار دهنده باشه، اونم وقتی خودت کسی هستی که این رفتارو در مقابلش دارن. یعنی سعی میکنن نادیدش بگیرن یا یه چیزی که نرمال نیست و همه میدونن که نیست رو نرمال جلوه بدن چون حال و حوصله یه چیز جدی و غیرنرمال رو ندارن و اینطوری براشون بهتره. 

مسئله بعدی اینه که ملت خیلی هم توی زندگی و کار همدیگه سرک میکشن. همه ما همیشه دلیلای مسخره ای برای خودمون پیدا میکنیم تا خودمون رو موجه جلوه بدیم. برای بدترین خصوصیاتمون دلیل داریم اما برای بقیه به هیچ وجه اینطوری نیستیم که اوج نامردی رو میرسونه. البته قبول دارم خیلی هم سخته که همش بشینی فکر کنی اینجا حق با کیه و کی درست میگه و این چیزا، ولی حداقل میشه تلاش کرد تا ادمای کمتر مزخرفی باشیم. 

مثلا من یادمه خیلی وقتا برای خیلی رفتارام بهم گیر دادن. کوچیک و بزرگ هم نداره همه این حقو به خودشون دادن تا بیان یه کامنتی بذارن و برن. ولی واقعا به نظر من اینکه کسی گاهی تو خودشه و مثل بقیه حال مسخره بازی رو اون موقع نداره، به کسی به جز اشخاص مهم ربطی نداره. اگه نمیتونین کاری کنین پس اصلا نیاین. من با اصل تیکه انداختن و طعنه زدن به شدت مخالفم. باور کنین یه جوری اثرش میمونه که هیچ چیز دیگه ای نمیتونه همچین اثری داشته باشه. همونطور که میگن Sometimes words hurt . 

خب باید بگم که امروز کسی که دوست داشتم رو بوسیدم و حس خیلی قشنگی هم بود. راستی یه چیزی اگه کسی میاد پیشتون تا درمورد یکی که دوسش داره حرف بزنه و برای خودش فانتزی سازی بکنه و ذوق کنه شما به هیچ وجه این حق رو ندارین که بزنین توی ذوقش. حداقل این کارو وقتی بکنین که شدت دوست داشتن طرف کمتر شده باشه. چون در غیر اینصورت شرط می بندم هیچوقت یادش نمیره شما در مورد حس قشنگ و درستی که داشت چی گفتین. دوست داشتن دوست داشتنه و همینه که هست. وقتی یه دوست داشتنی پاک و خوبه طرفش فرقی نداره. در مورد خود من خیلیا از من یا کسی که دوست دارم خوششون نمیاد و خب برام مهم نیست. حتی اگه اونایی که خوششون نمیاد دوستای نزدیکم باشن. درمورد دوست داشتن هیجوقت دهن بین نباشین. دیدم که میگم.

حالا در مورد کادوی تولدم دوباره، راستش من کلا چیز جالب و باحالی به عنوان کادو نگرفتم پس خود به خود توقع خیلی کمی دارم و با مقدار کمی حتی از خوراکی مورد علاقم هم به سادگی خر میشم. 

دیگه چیز زیادی برای گفتن نمونده.