واسه تو جونمونم میدیم ما ...

 

این اولین چیزی بود که بعد از ماه ها سر زدن به وبلاگم دیدم. آخرین پستم.

متوجه شدم چقدر از جایی که اون جمله رو نوشتم دور شدم. انگار یه کره زمین رو دور زدم. اون منی که داشت اون جمله رو توی سالگرد رابطه ش با یکی می نوشت هیچ ایده ای نداشت چی سر راهشه! خیلی جالبه، و البته برانگیزنده ی حس درد عمیقی. 

اصلا نمیدونم کسی اینجا رو میخونه یا نه، کسی من رو میشناسه یا نه. ولی میخوام برای خودم تعریف کنم. برای خود قبلنم. مثل ژورنال نوشتنه دیگه نه؟ همون خاطرات خودمون که نمیدونیم برای کی مینویسیم اما می نویسیم. 

خب سلام خود 17 ساله ی من! اون موقع که پست 16 رو توی این وبلاگ گذاشتی یه ماه قبل تولد 18 سالگیت بود و الان تقریبا 1-2 ماه مونده به تولد 19 سالگیت. کمتر از یه سال گذشته اما به اندازه صد سال بزرگ شدی. این از خلاصه ی ماجرا! 

کسی که خیلی دوستش داری، همونی که قراره روز تولدت یه نامه در موردش بنویسی، همونی که توی اون نامه میگی قدرشو خواهم دونست که کی پیش من بود و حمایتم کرد، دقیقا همون قراره ولت کنه و جوری هم ولت کنه که یه سال بعدشم هنوز قلبت تیر بکشه همینطوری الکی بیخودی! جوری که وقتی برگشت هم هنوز تو خوب نشده باشی از ضربه ای که بهت زد و اونم هیچ ایده ای نداشته باشه که تو چه حسی داری. 

تا همینجاش هم برام سخت بوده که راجع بهش بنویسم، اما حاضرم جونمم بدم تا به اون روزا برنگردم. کمتر از یه سال گذشته ولی تو صد برابر قوی تر شدی، قوی تر از چیزی که فکر میکردی هستی. البته تو از قبلم قوی بودی، اما یادت رفته بود. اینو من میدونم که خودتم! 

درسته الان جای خوبی هستی ولی فکر میکنی قبلا بهتر بود، چون همینطوره. قبلا واقعا بهتر بود اما همیشه قرار نبود اونطوری بمونه. تبریک میگم، یکم طول کشید ولی تو انقدر قوی تر شدی که میتونم به جرات بگم، کاری نیست نتونی انجام بدی. 

بهت افتخار میکنم! واقعا کسی نبود نجاتت بده، آخه کی قرار بود نجاتت بده وقتی اونی که همیشه نجاتت میداد خودش شده مایه ی دردت. فقط خودت بودی و خودت. به اینجا که برسی مثل یه سربار جنگ زده ای، همونطور که تو تصورات من هست الان. تنها موندی، کلی گریه کردی، کلی حالت بد بود، از همه چی متنفر بودی و کسی پیشت نبود. نمیتونم حتی به یه نفر فکر کنم که منو فهمیده باشه و مراقبم بوده باشه. 

نکته خوبش اینه که خودتو در نهایت پیدا میکنی. همون خودی که توی یکی دیگه گمش کرده بودی. پس نظر منو بخوای، چیزیو از دست ندادی بلکه حتی بدست آوردی. بچسب به خودت که دیگه هیچوقت گمش نکنی. نه حتی یه ذره شو.