دو روز پیش یعنی 20 آبان تولدم بود.

هرچقدر بگم خیلی خوش گذشت کم گفتم. صبح توی مدرسه کلی کادو گرفتم. البته دیدین ادم روز قبل تولدش یه جوری میشه؟ انگار به خودت میگی خب که چی؟ یا نگاه می کنی می بینی چقدر زود گذشته و احتمالا خیلی چیزا رو به دست نیوردی کلا. ناراحت میشی و میخوای یه چیز باارزش دور خودت پیدا کنی و بچسبی بهش بگی من دلم به این خوشه. حالا اگه همون چیزی که دلت بهش خوشه هم ناراحتت کنه دیگه خیلی داغون میشی. 

خب برای من تقریبا اینطوری شد روز قبلش. یه چیزی دیدم که راستش نپسندیدم laugh به خاطر همین هم اخلاقم فوق العاده مزخرف بود و با همون کسی که دلم بهش خوش بود ولی یکم ناامیدم کرد به شدت بد رفتار کردم که البته اون ناراحت نشد چون خیلی به من لطف داره. با این حال وقتی خوابیدم هنوز ناراحت بودم یکم. فرداش اومد سراغم و کلی بغلم کرد. واقعا وقتی یکی رو دوست داری هیچ جایی بهتر از بغل اون نیست. کادوهای قشنگمو گرفتم و رفتنی خونه واقعا دستم درد گرفت تا ببرمشون cheeky 

تولدم خیلی مبارک بود خلاصه، چون اونایی که میخواستم بودن.