زره پوش
مقدمه:
غوطه ور، در دود پل هایی که پشت سر سوزانده شده اند
نیازی به عذرخواهی نیست
این از دست دادن چیزی است
که همه برای داشتنش بی لیاقتند!
زره پوش
مقدمه:
غوطه ور، در دود پل هایی که پشت سر سوزانده شده اند
نیازی به عذرخواهی نیست
این از دست دادن چیزی است
که همه برای داشتنش بی لیاقتند!
" به نام خدا "
نام رمان: زره پوش
نویسنده: Sane
ژانر: تخیلی، فانتزی، تراژدی
________
سلام. میدونین من هر پست رو چطور میذارم؟ خب به این صورت که در ابتدا وارد فولدر عکس هام میشم و یه عکس رو انتخاب می کنم. هرچیزی که چشمم بهش بخوره یا جالب به نظر بیاد برای اون موقع. بعد عکس رو اپلود میکنم و سایزش رو اینجا تنظیم میکنم. بعد هم هر حرفی که توی ذهنم باشه رو میزنم و اغلب هم خیلی از این شاخه به اون شاخه میپرم. گاهی خشک می نویسم گاهی بی حال و گاهی هم مسخره و پرت و پلا. راستی تا حالا فکر کردین اگه همه چیزتون رو توی یه لحظه از دست بدین چه حسی خواهید داشت؟